Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پانتومیم
2 . با ایما و اشاره گفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
mime
/maɪm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پانتومیم
ادابازی
مترادف و متضاد
dumbshow
1.a mime artist
1. یک هنرمند پانتومیم
2.She performed a brief mime.
2. او ادابازی خلاصه ای اجرا کرد.
[فعل]
to mime
/maɪm/
فعل ناگذر
[گذشته: mimed]
[گذشته: mimed]
[گذشته کامل: mimed]
صرف فعل
2
با ایما و اشاره گفتن
با حرکات دست و بدن نشان دادن، ادابازی کردن
1.He mimed that he was hungry.
1. با ایما و اشاره گفت که گرسنه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
milton
milometer
millstream
millstone about one's neck
millstone
mimic
mimicry
mimosa
min
min.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان