[فعل]

to mimic

/ˈmɪmɪk/
فعل گذرا
[گذشته: mimicked] [گذشته: mimicked] [گذشته کامل: mimicked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ادای کسی را درآوردن (برای شوخی) تقلید کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ادا درآوردن تقلید کردن
  • 1.I can mimic my boss well.
    1. من به خوبی می‌توانم ادای رییسم را دربیاورم.
[اسم]

mimic

/ˈmɪmɪk/
قابل شمارش

2 مقلد تقلیدگر

  • 1.She is a great mimic.
    1. او مقلد بسیار خوبی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان