[فعل]

to minimize

/ˈmɪnəˌmaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: minimized] [گذشته: minimized] [گذشته کامل: minimized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به حداقل رساندن کاهش دادن

مترادف و متضاد maximize
  • 1.Environmentalists are doing everything within their power to minimize the impact of the oil spill.
    1. طرفداران حفظ محیط زیست هر کاری از دست‌شان بر می‌آید انجام می‌دهند تا استفاده از نفت را به حداقل برسانند.
  • 2.We must minimize the risk of infection.
    2. ما باید خطر ابتلا به بیماری واگیردار را به حداقل برسانیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان