Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به حداقل رساندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to minimize
/ˈmɪnəˌmaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: minimized]
[گذشته: minimized]
[گذشته کامل: minimized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به حداقل رساندن
کاهش دادن
مترادف و متضاد
maximize
1.Environmentalists are doing everything within their power to minimize the impact of the oil spill.
1. طرفداران حفظ محیط زیست هر کاری از دستشان بر میآید انجام میدهند تا استفاده از نفت را به حداقل برسانند.
2.We must minimize the risk of infection.
2. ما باید خطر ابتلا به بیماری واگیردار را به حداقل برسانیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
minimalist
minimalism
minimal effect
minimal
minim
minimum
minimum security prison
minimum wage
mining
minion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان