[فعل]

to mistreat

/mɪsˈtrit/
فعل گذرا
[گذشته: mistreated] [گذشته: mistreated] [گذشته کامل: mistreated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدرفتاری کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدرفتاری کردن
  • 1.She was mistreated.
    1. با او بدرفتاری شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان