[فعل]

to mobilize

/ˈmoʊbəlaɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: mobilized] [گذشته: mobilized] [گذشته کامل: mobilized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آماده مبارزه شدن آماده‌سازی کردن، بسیج کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بسیج کردن
  • 1.The military is able to mobilize rapidly.
    1. ارتش قادر است به سرعت آماده مبارزه شود.
  • 2.The troops were ordered to mobilize.
    2. به گردان‌ها دستور آماده سازی داده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان