Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کوهنوردی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
mountaineering
/ˈmaʊntɪˌnɪrɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کوهنوردی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوهنوردی
کوهپیمایی
1.mountaineering is my favorite sport.
1. ورزش مورد علاقه من کوهنوردی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mountaineer
mountain stream
mountain rescue
mountain range
mountain lion
mountainous
mountainside
mountaintop
mounted
mounted police
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان