[فعل]

to move along

/muv əˈlɔŋ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: moved along] [گذشته: moved along] [گذشته کامل: moved along]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (بدون مشکل) پیش رفتن (بدون مشکل) پیش بردن

  • 1.It's up to the committee to move the process along.
    1. برعهده کمیته است که پروسه را پیش ببرد.
  • 2.The trial continues to move along.
    2. جلسه دادگاه بدون مشکل پیش می‌رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان