Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کوتاه کردن (علف)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to mow
/moʊ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: mowed]
[گذشته: mowed]
[گذشته کامل: mown]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کوتاه کردن (علف)
چیدن، هرس کردن
1.I mow the lawn every week in summer.
1. من در تابستان هر هفته علفها را کوتاه میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
moving van
moving
movies
movie trailer
movie theater
mow down
mower
mozart
mozzarella
mp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان