Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (زیر لب) غرغر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to mutter
/ˈmʌtər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: muttered]
[گذشته: muttered]
[گذشته کامل: muttered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(زیر لب) غرغر کردن
زیر لب گفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
من من کردن
1.He muttered something about the restaurant being too expensive.
1. او زیر لب چیزی درباره (زیادی) گران بودن رستوران گفت.
2.He was muttering to himself.
2. او داشت (زیر لب) با خود غرغر میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
mutt
mutiny
mutinous
mutilation
mutilate
muttering
mutton
mutual
mutual divorce
mutual friend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان