[اسم]

myriad

/ˈmɪriəd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فراوانی تعداد بسیار زیاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: وفور
مترادف و متضاد multitude
  • 1.a myriad of choices
    1. فراوانی انتخاب
  • 2.And now myriads of bars and hotels are opening up along the coast.
    2. و اکنون تعداد بسیار زیادی بار و هتل در امتداد ساحل در حال بازگشایی هستند.
[صفت]

myriad

/ˈmɪriəd/
غیرقابل مقایسه

2 بی شمار فراوان

مترادف و متضاد countless infinite numerous
  • 1.he gazed at the myriad lights of the city.
    1. او به نور های بی شمار آن شهر خیره شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان