Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . [ضمیر انعکاسی اول شخص مفرد]
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[ضمیر]
myself
/mɑɪˈself/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
[ضمیر انعکاسی اول شخص مفرد]
خودم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خودم
1.I made this chair myself.
1. من این صندلی را خودم ساختم.
2.I spent the night all by myself.
2. من شب را تماما خودم (تنها) بودم.
3.I've bought myself a new coat.
3. من برای خودم پالتوی جدیدی خریدم.
4.Yes, I thought to myself, it's time to take a vacation.
4. بله، با خودم فکر کردم وقتش است به سفر بروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
myrtle
myrrh
myrmidon
myriad
myra
myspace
mysterious
mysteriously
mystery
mystery play
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان