[ضمیر]

myself

/mɑɪˈself/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 [ضمیر انعکاسی اول شخص مفرد] خودم

معادل ها در دیکشنری فارسی: خودم
  • 1.I made this chair myself.
    1. من این صندلی را خودم ساختم.
  • 2.I spent the night all by myself.
    2. من شب را تماما خودم (تنها) بودم.
  • 3.I've bought myself a new coat.
    3. من برای خودم پالتوی جدیدی خریدم.
  • 4.Yes, I thought to myself, it's time to take a vacation.
    4. بله، با خودم فکر کردم وقتش است به سفر بروم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان