Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قاپیدن
2 . بازداشت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to nab
/næb/
فعل گذرا
[گذشته: nabbed]
[گذشته: nabbed]
[گذشته کامل: nabbed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قاپیدن
(بهسرعت) گرفتن
informal
1.Who's nabbed my drink?
1. چه کسی نوشیدنی من را قاپید؟
2
بازداشت کردن
دستگیر کردن
informal
مترادف و متضاد
collar
1.He was nabbed by the police for speeding.
1. او بهخاطر سرعت غیرمجاز توسط پلیس بازداشت شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
naafi
n/s
n
mythology
mythological
nabob
nachos
nadia
nadir
naff
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان