Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تبعه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to naturalize
/ˈnæʧərəˌlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: naturalized]
[گذشته: naturalized]
[گذشته کامل: naturalized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تبعه کردن
به تابعیت کشوری درآوردن، شهروند کردن
1.Germany naturalized him right away for he was a genius.
1. چون او نابغه بود، آلمان سریعا او را تبعه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
naturalization
naturalistic
naturalist
naturalism
natural wastage
naturally
nature
nature day
nature reserve
nature trail
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان