[اسم]

newspaper

/ˈnuːzˌpeɪ.pər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روزنامه

معادل ها در دیکشنری فارسی: جریده روزنامه
مترادف و متضاد paper print
to read a newspaper
روزنامه خواندن
  • She never reads a newspaper.
    او هرگز روزنامه نمی‌خواند.
to get a newspaper
روزنامه خریدن
  • We don’t get a newspaper; we tend to watch the news on TV.
    ما روزنامه نمی‌خریم؛ ما عادت داریم اخبار از تلویزیون تماشا کنیم.
see/read something in the newspaper
چیزی را در روزنامه دیدن/خواندن
  • I read about it in the newspaper.
    من راجع به آن در روزنامه خوانده‌ام.
a national/local newspaper
یک روزنامه ملی/محلی
  • The story was in all the national newspapers.
    ماجرا در تمام روزنامه‌های ملی بود.
a daily/weekly/Sunday... newspaper
روزنامه روزانه/هفتگی/یکشنبه [روزنامه‌ای که یکشنبه‌ها چاپ می‌شود]
  • Do you get a daily newspaper?
    آیا روزنامه (روزانه) می‌خری؟
a newspaper article/report/story
مقاله/گزارش/داستان روزنامه
  • I read quite an interesting newspaper report on the war.
    من یک گزارش بسیار جالب درباره جنگ در روزنامه خواندم.
a newspaper editor
سردبیر روزنامه
  • Newspaper editors have a lot of power.
    سردبیرهای روزنامه خیلی قدرت دارند.
a newspaper headline
سرتیتر روزنامه
توضیحاتی در رابطه با اسم newspaper به معنای روزنامه
newspaper به مجموعه ای از ورقه ها که بصورت روزانه چاپ شده و برای مطالعه عموم عرضه می شود و حاوی اخبار، مقالات و تبلیغات است، گفته می شود. مثال:
"a local newspaper" (روزنامه محلی)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان