[اسم]

nightmare

/ˈnɑɪt.mer/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کابوس خواب بد

معادل ها در دیکشنری فارسی: کابوس
مترادف و متضاد bad dream night terrors
  • 1.My nightmares are getting worse.
    1. کابوس‌هایم دارند بدتر می‌شوند.

2 تجربه وحشتناک

مترادف و متضاد horror ordeal torment
  • 1.The whole journey was a nightmare.
    1. کل سفر تجربه‌ای وحشتناک [کابوسی] بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان