[صفت]

noble

/ˈnoʊbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: noblest] [حالت عالی: nobler]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نجیب شریف، شرافتمند، شرافتمندانه

  • 1.He was a generous, noble man.
    1. او مردی بخشنده و نجیب بود.
a noble gesture
یک حرکت شرافتمندانه

2 اشرافی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشرافی
  • 1.She was born into an ancient, noble family.
    1. او در خانواده‌ای قدیمی و اشرافی به دنیا آمد.
[اسم]

noble

/ˈnoʊbl/
قابل شمارش

3 اشراف‌زاده

معادل ها در دیکشنری فارسی: نجیب‌زاده
مترادف و متضاد aristocrat
  • 1.The regime was supported by a group of powerful nobles.
    1. رژیم توسط گروهی از اشراف‌زادگان قدرتمند حمایت می‌شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان