Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هیچکس
2 . آدم بیاهمیت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[ضمیر]
nobody
/ˈnoʊ.bɑd.i/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هیچکس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هیچکس
مترادف و متضاد
no one
somebody
1.Nobody agreed with me.
1. هیچکس با من موافقت نکرد.
2.Nobody called.
2. هیچکس زنگ نزد.
3.Sally helped me but nobody else bothered.
3. "سالی" به من کمک کرد، اما هیچکس دیگری زحمتی نکشید [به خودش زحمت نداد].
4.There was nobody there I could ask.
4. هیچکسی آنجا نبود که بتوانم از او بپرسم.
[اسم]
nobody
/ˈnoʊ.bɑd.i/
قابل شمارش
2
آدم بیاهمیت
1.She rose from being a nobody to become a superstar.
1. او از یک آدم بیاهمیت تبدیل به یک سوپراستار [فرد بسیار موفق و معروف] شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
noblewoman
nobleman
noble-born
noble
nobility
nocturnal
nocturne
nod
nod off
node
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان