[فعل]

to nod

/nɑd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: nodded] [گذشته: nodded] [گذشته کامل: nodded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سر تکان دادن با سر اشاره کردن

  • 1.Many people in the audience nodded in agreement.
    1. افراد بسیاری در بین حضار با موافقت سر تکان دادند.
  • 2.She looked up and nodded for me to come in.
    2. او به بالا نگاه کرد و برای من سر تکان داد که بروم داخل.
[اسم]

nod

/nɑd/
قابل شمارش

2 عمل تکان دادن سر (به منظور خاصی)

  • 1.Jim gave me a nod when I came in the room.
    1. وقتی که من وارد اتاق شدم، جیم به من سر تکان داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان