Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . همچنین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[حرف ربط]
nor
/nɔr/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همچنین
و نه
1.“I don’t like eggs.” “Nor do I."
1. «من تخم مرغ دوست ندارم.» «منم همچنین [من هم دوست ندارم].»
2.Neither Tom nor I eat meat.
2. نه "تام" و نه من، گوشت نمیخوریم [نه "تام" گوشت میخورد و نه من].
تصاویر
کلمات نزدیک
nope
noose
noon
nook
noodles
nora
nordic
nordic skiing
nordic walking
norfolk island pine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان