Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ظهر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
noon
/nuːn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ظهر
دوازده ظهر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیمروز
ظهر
مترادف و متضاد
midday
1.He has until noon to act.
1. او تا ظهر وقت دارد تا دست بجنباند.
2.The service will be held at noon.
2. مراسم ساعت 12 ظهر برگزار خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
nook
noodles
noodlehead
noodle around
noodle
noose
nope
nor
nora
nordic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان