Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دلخور کردن
2 . خلاف کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to offend
/əˈfend/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: offended]
[گذشته: offended]
[گذشته کامل: offended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دلخور کردن
ناراحت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزردن
آزرده کردن
اهانت کردن
توهین کردن
رنجاندن
هتک حرمت کردن
1.Neil did not mean to offend anybody with his joke.
1. "نیل" قصد نداشت هیچکس را با شوخیاش ناراحت کند.
2.They'll be offended if you don't go to their wedding.
2. اگر به عروسیشان نروی، دلخور خواهند شد.
2
خلاف کردن
مرتکب جرم شدن، تخلف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خلاف کردن
formal
1.He started offending at the age of 16.
1. او از سن شانزده سالگی شروع کرد به خلاف کردن.
تصاویر
کلمات نزدیک
offbeat
offal
off-white
off-the-wall
off-the-record
offended
offender
offending
offense
offensive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان