[عبارت]

on standby

/ɑn ˈstændˈbaɪ/

1 در لیست انتظار بلیت هواپیما، قطار و...

  • 1.He was put on standby for the flight to New York.
    1. او در لیست انتظار پرواز به نیویورک قرار داده شد.

2 در حالت آماده‌باش

  • 1.The emergency services were put on standby after a bomb warning.
    1. خدمات اورژانس بعد از اخطار بمب‌گذاری در حالت آماده‌باش قرار گرفتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان