Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نوک زبان کسی بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
on the tip of one's tongue
/ɑn ðə tɪp ʌv wʌnz tʌŋ/
1
نوک زبان کسی بودن
سر زبان کسی بودن
1.I have his name right on the tip of my tongue. I'll think of it in a few second.
1. اسم او درست نوک زبانم است. چند ثانیه دیگر بهش فکر می کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
on the surface
on the subject of
on the spot
on the side
on the same wavelength
on the verge of
on the way
on the whole
on the wrong track
on tick
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان