Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به موقع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
on time
/ɑn taɪm/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
به موقع
سر وقت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سر وقت
مترادف و متضاد
prompt
punctual
timely
late
1.I got to school on time.
1. من سر وقت به مدرسه رسیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
on tick
on the wrong track
on the whole
on the way
on the verge of
on top
on top of
on top of the world
on top of which
on track
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان