Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بقیه ماجرا طوری دست به دست هم داد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
one thing leads to another
/wʌn θɪŋ lidz tu əˈnʌðər/
1
بقیه ماجرا طوری دست به دست هم داد
اتفاقات جوری پشت سر هم رخ دادند
1.He offered me a ride home one night, and, well, one thing led to another and now we're married!
1. او یک شب پیشنهاد کرد که من را تا خانه برساند و راستش بقیه ماجرا طوری دست به دست هم داد که حالا با هم زن و شوهریم!
تصاویر
کلمات نزدیک
one or two
one of the signal lights is broken.
one of the back-up lights doesn't turn on.
one of a kind
one million
one thousand
one thousand five hundred
one thousandth
one way or another
one's bark is worse than one's bite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان