[اسم]

opera

/ˈɑ.pər.ə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اپرا

معادل ها در دیکشنری فارسی: اپرا
  • 1."Carmen" is my favorite opera.
    1. "کارمن" اپرای موردعلاقه من است.
  • 2.I've never been a huge fan of opera.
    2. من هیچ‌وقت طرفدار جدی اپرا نبوده‌ام.
an opera singer
یک خواننده اپرا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان