Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ارزیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to outweigh
/ˌaʊtˈweɪ/
فعل گذرا
[گذشته: outweighed]
[گذشته: outweighed]
[گذشته کامل: outweighed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ارزیدن
چربیدن، سنگینی کردن
1.The benefits of this treatment far outweigh the risks.
1. مزیتهای این روش درمانی خیلی بر ریسکش میارزد.
تصاویر
کلمات نزدیک
outwards
outwardly
outward bound
outward
outvote
outwit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان