Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بدترین مراحل بیماری را پشت سر گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
over the worst
/ˈoʊvər ðə wɜrst/
1
بدترین مراحل بیماری را پشت سر گذاشتن
رو به بهبودی رفتن
مترادف و متضاد
recover
1.My brother is over the worst since his skiing accident last month.
1. برادرم از حادثه اسکی ماه گذشته اش رو به بهبودی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
over the next few years
over the moon
over my dead body
over and over
over
over there
over time
over-optimistic
over-the-counter
over-the-top
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان