[حرف اضافه]

over

/ˈoʊ.vər/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بالای

معادل ها در دیکشنری فارسی: بالای بر رو
مترادف و متضاد above higher than below under
over something/somebody
بالای چیزی/کسی
  • 1. Children over the age of 12 pay full-price.
    1. کودکان بالای 12 سال باید هزینه کامل بپردازند.
  • 2. Most of the bikes are over $500.
    2. بیشتر دوچرخه‌ها بالای 500 دلار هستند.
  • 3. They held a large umbrella over her.
    3. آنها چتر بزرگی بالای سر او نگه داشتند.
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای بالای
حرف اضافه over در این معنا می‌تواند هم مفهوم واقعی و هم استعاره‌ای داشته باشد. over به معنای بالا در مفهوم فیزیکی برای اشاره به بالاتر بودن چیزی نسبت به چیز دیگر به‌کار می‌رود. دو چیز در این مفهوم با هم تماس فیزیکی ندارند، مثلا لامپی که بالای میز آویزان است ".There was a lamp hanging over the table" (یک چراغ [لامپ] بالای میز آویزان بود.)
حرف اضافه over به معنای بالا می‌تواند به سن، پول، و مفاهیم دیگر نیز اشاره کند و منظور از آن در اینجا بیشتر بودن است، مانند بالاتر از بیست سال (over twenty) و بالاتر از 10 دلار (over 10$).

2 روی

مترادف و متضاد on on top of
to put something over something/somebody
چیزی روی چیزی/کسی انداختن
  • 1. I put my hands over my eyes because I didn't want to see.
    1. من دستانم را روی چشمانم گذاشتم چون نمی‌خواستم ببینم.
  • 2. Put a blanket over yourself to keep warm.
    2. روی خودت پتو بکش تا گرم بمانی.
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای روی
حرف اضافه over به معنای روی اشاره به چیزی دارد که روی سطح کسی/چیزی گسترده شود و به صورت کامل یا بخشی از آن چیز/کس را بپوشاند.

3 طی در طول

مترادف و متضاد during throughout
over a period of time
در طول یک بازه زمانی
  • 1. I didn't see her over the last week.
    1. او را طی هفته گذشته ندیدم.
  • 2. She has not changed much over the years.
    2. او در طول این سال‌ها خیلی تغییر نکرده است.
  • 3. We'll discuss it over lunch.
    3. طی ناهار درباره آن صحبت می‌کنیم.
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای "طی"
حرف اضافه over در این مفهوم تنها با واژه‌ها و قیدهای زمانی می‌آید و مدت زمان و طول مدت چیزی را نشان می‌دهد.

4 آن طرف

مترادف و متضاد across
over someplace
آن طرف جایی
  • 1. He lives over the road.
    1. او آن طرف جاده زندگی می‌کند.
  • 2. What's over the road?
    2. آن طرف جاده چیست؟
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای آن طرف
حرف اضافه over در این معنا به چیزی/کسی اشاره می‌کند که در موقعیت مکانی دور یا در خلاف جهت چیزی واقع شده باشد.

5 از طریق به‌وسیله، با

مترادف و متضاد by means of
over the Internet/radio/phone ...
از طریق اینترنت/رادیو/تلفن و...
  • 1. I often listen to radio over the Internet these days.
    1. من این روزها اغلب به‌وسیله [با] اینترنت به رادیو گوش می‌دهم.
  • 2. They spoke over the phone.
    2. آنها از طریق [با] تلفن صحبت کردند.
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای به وسیله
حرف اضافه over در این مفهوم به کاربرد و استفاده از چیزی اشاره دارد. هرگاه بخواهیم بگوییم با استفاده/با کمک چیزی از این حرف اضافه استفاده می‌کنیم. بیشتر این حرف اضافه با لوازم الکتریکی و تکنولوژی کاربرد دارد، مانند رادیوی بی‌سیم، اینترنت، تلفن.

6 از روی از بالای

مترادف و متضاد across
to climb/jump over something
از روی چیزی پریدن
  • 1. The dog jumped over the wall.
    1. سگ از روی دیوار پرید.
  • 2. The refugees jumped over the fence and entered the country.
    2. پناهجویان از روی حصار پریدند و وارد کشور شدند.
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای از روی
حرف اضافه over به معنای "از روی" به رد شدن یا پریدن از روی چیزی اشاره دارد و نشان‌دهنده این است که یک چیز/کس از روی چیزی عبور کرده و می‌پرد تا به آن طرف چیزی برسد.

7 بیش از

معادل ها در دیکشنری فارسی: افزون بر بیش از متجاوز
مترادف و متضاد more than
  • 1.He's over sixty.
    1. او بیش از 60 سال سن دارد.
  • 2.She lived in Spain for over 20 years.
    2. او بیش از 20 سال در اسپانیا زندگی کرد.
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای بیش از
حرف اضافه over در این مفهوم نشان‌دهنده بیشتر بودن طول مدت، عمر یا مدت زمان چیزی است. این حرف اضافه در این مفهوم عمدتا باید با یک عبارت زمانی یا قید زمان بیاید.

8 بر فراز بالای

مترادف و متضاد above atop
to fly over something
بر فراز چیزی پرواز کردن
  • In a few minutes we'll be flying over Ho Chi Minh City.
    تا چند دقیقه دیگر ما بر فراز شهر "هو چی مین" پرواز خواهیم کرد.
over something/someplace
بر فراز چیزی/جایی
  • Their house has a magnificent view over the bay.
    خانه آنها منظره فوق‌العاده‌ای بر فراز خلیج دارد.
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای برفراز
حرف اضافه over در این مفهوم اشاره می‌کند به فاصله و ارتفاع دو چیز از هم و نشان می‌دهد که یک چیز در ارتفاع واقع شده‌است.

9 بر سر به خاطر

disagreement/argument over something
اختلاف/جروبحث بر سر چیزی
  • 1. There was a disagreement over the best way to proceed.
    1. اختلافی بر سر بهترین راه برای ادامه کار وجود داشت.
  • 2. We had an argument over money.
    2. ما بر سر پول جروبحث کردیم.
توضیح درباره حرف اضافه over به معنای بر سر
حرف اضافه over در این مفهوم به معنای "به خاطر" است و نشان‌دهنده علت چیزی است. این حرف اضافه همچنین معنای "درباره" و "مربوط به" نیز می‌دهد.
[قید]

over

/ˈoʊ.vər/
غیرقابل مقایسه

10 به بالا بالاتر

مترادف و متضاد above overhead below under
  • 1.Children of 14 and over should pay for the ticket.
    1. بچه‌های 14 ساله و (14 سال) به بالا باید برای بلیط پول پرداخت کنند.
  • 2.People who are 65 years old and over can get half-price tickets.
    2. افراد 65 ساله و (65 سال) به بالا می‌توانند بلیط‌های نصفه‌قیمت بخرند.
توضیح درباره قید over به معنای به بالا
قید over به معنای به بالا می‌تواند به سن، پول و مفاهیم دیگر اشاره کند و منظور از آن در اینجا بیشتر بودن یا بزرگتر بودن است.

11 تمام

مترادف و متضاد at an end concluded finished
  • 1.Thank goodness that's over!
    1. خدا را شکر آن (ماجرا) تمام شد!
  • 2.The show was over before nine.
    2. نمایش قبل از (ساعت) 9 تمام شد.
توضیح درباره قید over به معنای تمام
قید over هرگاه همراه با اسم یا فعلی بیاید نشان‌دهنده تمام شدن آن عمل یا یک واقعه است.

12 دوباره

  • 1.He repeated it several times over until he could remember it.
    1. او دوباره آن را چندین بار تکرار کرد تا اینکه توانست آن را به خاطر بسپارد.
  • 2.It's all wrong—you'll have to do it over.
    2. کلاً اشتباه است؛ باید دوباره انجامش دهی.
توضیح درباره قید over به معنای دوباره
قید over به معنای دوباره نشان می‌دهد یک فعل دو یا چندبار تکرار شده‌است و دوباره انجام شدن یک عمل را نشان می‌دهد.
[اسم]

over

/ˈoʊ.vər/
قابل شمارش

13 شش پرتاب از یک بازیکن (کریکت)

  • 1.Chadwick dismissed two balls in the same over.
    1. "چادویک" در یک (مجموعه) شش پرتاب از یک بازیکن، دو توپ را از دست داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان