Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گاو نر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ox
/ɑks/
قابل شمارش
[جمع: oxen]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گاو نر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ورزا
گاو نر
گاو
1.The ox is used, especially in the past, for pulling farm equipment.
1. گاوهای نر مخصوصا در گذشته برای کشیدن ماشینهای کشاورزی استفاده میشدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
own up
own
owlet
owl
owe
oxen
oxford
oxidize
oxtail
oxygen
کلمات نزدیک
ownership
owner-occupier
owner
own up
own goal
oxbow
oxford
oxidation
oxide
oxtail
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان