Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سطل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
pail
/pˈeɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سطل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سطل
مترادف و متضاد
bucket
1.Fill the pail with sand.
1. سطل را از شن پر کن.
2.She filled the pail with water.
2. او سطل را از آب پر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
paid-up
paid vacation
paid time off
paid leave
paid
pailful
paillasse
pain
pain pill
pain sensation
کلمات نزدیک
paid-up capital
paid-up
pagoda
pager
pageboy
pain
pain in the neck
pained
painful
painfully
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان