Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آدم آزاردهنده
2 . چیز آزاردهنده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
pain in the ass
/pˈeɪn ɪnðɪ ˈæs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آدم آزاردهنده
culturally sensitive
informal
1.You know, Jack, you may be my friend, but you can be a real pain in the ass sometimes!
1. میدانی "جک"، تو شاید دوستم باشی، اما گاهی اوقات میتوانی آدم واقعاً آزاردهندهای باشی!
2
چیز آزاردهنده
وضعیت آزاردهنده
culturally sensitive
informal
1.This calculus homework is a pain in the ass.
1. این تکلیف حسابان، یک چیز آزاردهنده است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
a pain in the arse
a nose for
a monkey on back
a matter of opinion
a man for all seasons
a pain in the neck
a piece of the pie
a pot to piss in
a pretty penny
a price on head
کلمات نزدیک
out the ass
latch on
be on ass
make an ass of
know ass from a hole in the ground
latch onto
put ass on the line
laugh off
ream ass
launch into
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان