[اسم]

patent

/ˈpætənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حق ثبت اختراع حق امتیاز

  • 1.In 1880 Alexander Graham Bell was granted a patent on an apparatus for signalling and communicating called a Photophone.
    1. در سال 1880 به الکساندر گراهام بل برای اختراع دستگاهی برای سیگنال فرستادن و برقراری ارتباط به اسم "فوتوفون" حق ثبت اختراع دادند.
  • 2.The company filed a patent on a genetically engineered tomato.
    2. شرکت برای یک گوجه‌فرنگی مهندسی ژنتیکی شده درخواست حق امتیاز کرد.

2 چرم براق ورنی

مترادف و متضاد patent leather
[صفت]

patent

/ˈpætənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more patent] [حالت عالی: most patent]

3 آشکار واضح

مترادف و متضاد apparent clear obvious transparent inconspicuous
  • 1.the idea is patent nonsense.
    1. این ایده، مزخرف آشکار است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان