[اسم]

patience

/ˈpeɪ.ʃəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صبر شکیبایی

مترادف و متضاد impatience
  • 1.have patience with the slower pupils
    1. شکیبا بودن با دانش آموزان کندتر
  • 2.In the end, I lost my patience and shouted at her.
    2. در پایان، صبرم را از دست دادم و سر او فریاد کشیدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان