Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مریض
2 . صبور
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
patient
/ˈpeɪʃənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مریض
بیمار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیمار
مریض
مترادف و متضاد
case
sick person
1.Jim is my patient.
1. "جیم" بیمار من است.
2.Many patients in the hospital were more ill than she was.
2. بیماران بسیاری در بیمارستان بیمارتر از او بودند.
3.The patient was discharged after eight days.
3. بیمار بعد از هشت روز مرخص شد.
4.This examination should be done when the patient is admitted to hospital.
4. این معاینه باید بعد از پذیرش بیمار در بیمارستان انجام شود.
a cancer/AIDS ... patient
بیمار سرطانی/ایدزی و...
One in three cancer patients suffers no pain at all.
یک نفر از سه بیمار سرطانی اصلاً هیچ دردی احساس نمیکند.
a mental/psychiatric patient
بیمار روانی
The drug was used in the past to treat mental patients.
این دارو در گذشته برای درمان بیماران روانی استفاده میشد.
to treat a patient
بیماری را درمان کردن
Patients are treated in terms of priority.
بیماران بر اساس اولویت درمان میشوند.
to examine a patient
بیماری را معاینه کردن
Can you please wait outside while the physician examines the patient?
میشود لطفاً وقتی که پزشک دارد بیمار را معاینه میکند، بیرون منتظر بمانید؟
[صفت]
patient
/ˈpeɪʃənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more patient]
[حالت عالی: most patient]
2
صبور
شکیبا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باحوصله
بردبار
شکیبا
صابر
صبور
مترادف و متضاد
forbearing
tolerant
impatient
to be patient (with somebody/something)
با کسی/چیزی صبور بودن
1. Be patient with her - she's very young.
1. با او صبور باش؛ او خیلی جوان [کمسنوسال] است.
2. She's very patient with young children.
2. او خیلی با بچههای کمسنوسال صبور است.
3. You'll just have to be patient and wait till I'm finished.
3. تو فقط باید صبور باشی و صبر کنی تا من تمام کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
patience
pathway
pathos
pathology
pathologist
patiently
patina
patio
patois
patriarch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان