[اسم]

pedigree

/ˈpedɪɡriː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دودمان تبار

معادل ها در دیکشنری فارسی: تبار نسب شجره
مترادف و متضاد ancestry descent
  • 1.She was proud of her long pedigree.
    1. او به تبار طولانی خود افتخار می‌کرد.

2 برگه تضمین اصالت (سگ و ...) مدرک اصالت

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان