[اسم]

perm

/pɜːrm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فر موقت فر شش ماهه

  • 1.I’m thinking of having a perm.
    1. من دارم فکر می‌کنم که موهایم را فر شش ماهه کنم.
  • 2.to have a perm
    2. فر شش ماهه کردن
[فعل]

to perm

/pɜːrm/
فعل گذرا
[گذشته: permed] [گذشته: permed] [گذشته کامل: permed]

2 فر موقت کردن فر شش ماهه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: میزانپلی کردن
  • 1.to have your hair permed
    1. موها را فر موقت کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان