Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مبهوت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to perplex
/pərˈplɛks/
فعل گذرا
[گذشته: perplexed]
[گذشته: perplexed]
[گذشته کامل: perplexed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مبهوت کردن
گیج کردن، سردرگم کردن
مترادف و متضاد
baffle
confuse
puzzle
1.Brad was perplexed by his girlfriend’s bad manner.
1. "برد" از رفتار بد دوست دخترش سردرگم شده بود.
2.her husband's moodiness perplexed her.
2. دمدمی مزاجی شوهرش او را مبهوت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
perpetuate
perpetually
perpetual
perpetrator
perpetrate
perplexed
perplexing
perplexity
perrier
perry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان