[فعل]

to personify

/pərˈsɑːnɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: personified] [گذشته: personified] [گذشته کامل: personified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انسان انگاشتن (هنر و ادبیات) به‌شکل انسان درآوردن

  • 1.The river was personified as a goddess.
    1. (آن) رودخانه به‌عنوان الهه انگاشته شده بود.
  • 2.Time is often personified as an old man.
    2. زمان اغلب به‌شکل یک پیرمرد انگاشته می‌شود.

2 مظهر (چیزی) بودن نماد (چیزی) بودن

مترادف و متضاد typify
  • 1.Carter personifies the values of self-reliance and hard work.
    1. "کارتر" مظهر ارزش‌هایی مانند خودکفایی و تلاش زیاد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان