[فعل]

to pester

/ˈpestər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: pestered] [گذشته: pestered] [گذشته کامل: pestered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ذله کردن به ستوه آوردن

مترادف و متضاد badger
  • 1.Journalists pestered neighbors for information.
    1. خبرنگاران برای کسب اطلاعات، همسایه‌ها را به ستوه آوردند.
  • 2.The kids kept pestering me to read to them.
    2. بچه‌ها مرتب من را ذله می‌کردند که برایشان (کتاب) بخوانم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان