[اسم]

pine

/pɑɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کاج (گیاه‌شناسی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: کاج
a pine forest
یک جنگل کاج

2 چوب درخت کاج

[فعل]

to pine

/pɑɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: pined] [گذشته: pined] [گذشته کامل: pined]

3 سوگواری کردن غصه خوردن

  • 1.She pined for months after he'd gone.
    1. بعد از اینکه او فوت کرد، او ماه‌ها سوگواری کرد.
  • 2.Six months after he left, she was still pining.
    2. شش ماه بعد از رفتنش، او همچنان داشت غصه می‌خورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان