Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پخش کردن (نوار، موسیقی، فیلم و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to play back
/pleɪ bæk/
فعل گذرا
[گذشته: played back]
[گذشته: played back]
[گذشته کامل: played back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پخش کردن (نوار، موسیقی، فیلم و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پخش
to play something back (to somebody)
چیزی را پخش کردن (برای کسی)
Play that last section back to me again.
آن بخش آخر را دوباره برایم پخش کن.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
play around
play along
play
plausive
plausible
play down
play hooky
play by ear
play off
play out
کلمات نزدیک
play a trick on someone
play a role
play a prank
play a part
play
play badminton
play baseball
play basketball
play by ear
play cat and mouse with someone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان