Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با کسی موش و گربه بازی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
play cat and mouse with someone
/pleɪ kæt ænd maʊs wɪð ˈsʌmˌwʌn/
1
با کسی موش و گربه بازی کردن
سر دواندن
1.He is playing a cat and mouse game with his company about his plans to quit or not.
1. او دارد راجع به برنامه اش برای اینکه استعفا بدهد یا نه با شرکت موش و گربه بازی می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
play by ear
play basketball
play baseball
play badminton
play back
play chess
play dead
play down
play games
play gigs
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان