[عبارت]

play games

/pleɪ geɪmz/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازی کردن

  • 1.The kids were playing computer game with their friends.
    1. بچه‌ها داشتند با دوستانشان بازی کامپیوتری بازی می‌کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان