Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خود را به موش مردگی زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
play possum
/pleɪ ˈpɑsəm/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خود را به موش مردگی زدن
خود را به مردن زدن
1.I can't say if this animal is dead or just playing possum.
1. نمیتوانم تشخیص دهم آن حیوان مرده است یا خود را به مردن زده است.
2.Mary's not really sick. She's just playing possum.
2. "ماری" واقعا مریض نیست. فقط خودش را به موش مردگی زده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
play ping-pong
play one's cards close to the chest
play off
play into one's hand
play in a band
play second banana
play soccer
play sports
play tennis
play the guitar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان