Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شیطنت کردن
2 . با تمام انرژی بازی کردن
3 . درست کار نکردن
4 . اذیت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to play up
/pleɪ ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: played up]
[گذشته: played up]
[گذشته کامل: played up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شیطنت کردن
بدرفتاری کردن
informal
1.The boys have been playing up at school again.
1. پسرها دوباره در مدرسه شیطنت کردهاند.
2.The kids have been playing up all day.
2. بچهها تمام روز بدرفتاری کردهاند.
2
با تمام انرژی بازی کردن
1.The captain told his team to play up.
1. کاپیتان به تیمش گفت که با تمام انرژی بازی کنند.
3
درست کار نکردن
بازی درآوردن
1.The car’s playing up again.
1. اتومبیل دوباره درست کار نمیکند.
2.The motor was playing up again.
2. موتور دوباره داشت بازی درمیآورد.
4
اذیت کردن
informal
to play somebody up
کسی را اذیت کردن
1. Is your ulcer playing up again?
1. زخمت دوباره اذیت میکند؟
2. My shoulder is playing me up today.
2. کتفم امروز اذیتم میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
play the race card
play the part of
play the guitar
play tennis
play sports
play volleyball
play-doh
playbill
playboy
player
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان