[فعل]

to play up

/pleɪ ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: played up] [گذشته: played up] [گذشته کامل: played up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شیطنت کردن بدرفتاری کردن

informal
  • 1.The boys have been playing up at school again.
    1. پسرها دوباره در مدرسه شیطنت کرده‌اند.
  • 2.The kids have been playing up all day.
    2. بچه‌ها تمام روز بدرفتاری کرده‌اند.

2 با تمام انرژی بازی کردن

  • 1.The captain told his team to play up.
    1. کاپیتان به تیمش گفت که با تمام انرژی بازی کنند.

3 درست کار نکردن بازی درآوردن

  • 1.The car’s playing up again.
    1. اتومبیل دوباره درست کار نمی‌کند.
  • 2.The motor was playing up again.
    2. موتور دوباره داشت بازی درمی‌آورد.

4 اذیت کردن

informal
to play somebody up
کسی را اذیت کردن
  • 1. Is your ulcer playing up again?
    1. زخمت دوباره اذیت می‌کند؟
  • 2. My shoulder is playing me up today.
    2. کتفم امروز اذیتم می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان