Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به زحمت راه رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to plod
/plɑːd/
فعل ناگذر
[گذشته: plodded]
[گذشته: plodded]
[گذشته کامل: plodded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به زحمت راه رفتن
هنوهن کردن (بهخاطر خستگی)
مترادف و متضاد
trudge
1.We plodded up the hill through the rain.
1. ما زیر باران به زحمت از تپه بالا رفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
plinth
plimsolls
plimsoll line
plimsoll
plight
plodding
plonk
plonker
plop
plosive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان