[فعل]

to plod

/plɑːd/
فعل ناگذر
[گذشته: plodded] [گذشته: plodded] [گذشته کامل: plodded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به زحمت راه رفتن هن‌وهن کردن (به‌خاطر خستگی)

مترادف و متضاد trudge
  • 1.We plodded up the hill through the rain.
    1. ما زیر باران به زحمت از تپه بالا رفتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان