[اسم]

plonk

/plɑːŋk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شراب ارزان شراب نامرغوب

[فعل]

to plonk

/plɑːŋk/
فعل گذرا
[گذشته: plonked] [گذشته: plonked] [گذشته کامل: plonked]

2 محکم زمین گذاشتن (چیزی را) محکم به زمین کوبیدن

  • 1.He plonked the books down on the table.
    1. او کتاب‌ها را محکم روی میز گذاشت.

3 به‌صورت غیرحرفه‌ای نواختن

people plonking around on expensive instruments
افراد مشغول غیرحرفه‌ای نواختن سازهای گران‌قیمت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان