[اسم]

plot

/plɑːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیرنگ خط داستانی

مترادف و متضاد storyline
plot about something/somebody
پیرنگ درباره چیزی/کسی
  • a conventional plot about love and marriage
    یک پیرنگ کلیشه‌ای درباره عشق و ازدواج

2 قطعه (زمین)

معادل ها در دیکشنری فارسی: عرصه
plot of land
قطعه زمین
  • She bought a small plot of land to build a house on.
    او یک قطعه زمین کوچک خرید تا رویش خانه‌ای بسازد.

3 نقشه دسیسه، توطئه

معادل ها در دیکشنری فارسی: توطئه دسیسه نقشه
مترادف و متضاد conspiracy
plot to do something
نقشه برای انجام کاری
  • a plot to kill the President
    نقشه‌ای برای کشتن رییس‌جمهور
plot against something/somebody
توطئه علیه چیزی/کسی
  • a plot against the king
    توطئه علیه پادشاه
to be involved in a plot
در یک نقشه دست داشتن
  • He was involved in a plot to kidnap the pope.
    او در نقشه ربودن پاپ نقش داشت.
[فعل]

to plot

/plɑːt/
فعل گذرا
[گذشته: plotted] [گذشته: plotted] [گذشته کامل: plotted]

4 طرح داستانی ریختن

to plot of a novel/play ...
طرح داستانی ریختن برای یک رمان/نمایشنامه و...

5 (روی نمودار) نشان دادن ترسیم کردن

to plot something on something
چیزی را روی چیزی ترسیم کردن [نشان دادن]
  • It has been plotted on the graph.
    آن، روی نمودار نشان داده شده است.

6 نقشه کشیدن توطئه چیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: توطئه کردن دسیسه چیدن نقشه کشیدن
مترادف و متضاد conspire
to plot something
نقشه چیزی را کشیدن
  • 1. Military officers were suspected of plotting a coup.
    1. افسران ارتش مشکوک به کشیدن نقشه یک کودتا بودند.
  • 2. She spends every waking hour plotting her revenge.
    2. او تمام ساعات بیداری‌اش را به کشیدن نقشه انتقامش می‌پردازد.
to plot to do something
برای انجام کاری نقشه کشیدن
  • They plotted to rob the bank.
    آنها برای دزدی از بانک نقشه کشیدند.
to plot (with somebody) against somebody
(با کسی) علیه کسی توطئه کردن
  • They were accused of plotting against the state.
    آنها متهم به توطئه کردن علیه دولت شدند.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان