[صفت]

poignant

/ˈpɔɪnjənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more poignant] [حالت عالی: most poignant]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متاثرکننده تلخ، غم‌انگیز

مترادف و متضاد moving painful
  • 1.a poignant farewell
    1. یک خداحافظی تلخ
  • 2.a poignant memory
    2. خاطرهای متاثرکننده
  • 3.Her face was a poignant reminder of the passing of time.
    3. چهره او یادآوری تلخی از گذر زمان بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان